روز دموكراسي
سلام قند عسلم خيلي وقته ماماني برات چيزي ننوشته ببخشيد عزيزم مامان يه كم كارش زياده جمعه اولين روزي بود كه ماماني اينقدر طولاني از گل پسر دور بود خيلي خيلي براي ماماني سخت بود و دلش همش پيش دردونه بود بابايي خيلي زحمت كشيد و از دردونه نهايت مراقبت رو كرد وقتي مامان اومد خونه نازدونه توي خواب ناز بود نصفه شب كه بيدار شد ماماني رو كه ديد لبخندي زد و دوباره چشماشو بست الهي مامان قربونت بره. مرسي عزيزم كه اينقدر خوب تحمل كردي و به قول بابايي مراقب اونم بودي بابايي خيلي ازت تعريف كرد .خوب پدر و پسر باهم مچ شدينا: دموكراسي!!!‘برغون‘ خلاصه كلي جاي خوب و نه چندان خوب اينم اولين روز شركت دردونه در دموكراسي!!! &n...
نویسنده :
مامان و باباي هوراد
10:40