هورادهوراد، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

هوراد جوانمرد نیک

روز دموكراسي

سلام قند عسلم خيلي وقته ماماني برات چيزي ننوشته ببخشيد عزيزم مامان يه كم كارش زياده جمعه اولين روزي بود كه ماماني اينقدر طولاني از گل پسر دور بود خيلي خيلي براي ماماني سخت بود و دلش همش پيش دردونه بود بابايي خيلي زحمت كشيد و از دردونه نهايت مراقبت رو كرد وقتي مامان اومد خونه نازدونه توي خواب ناز بود نصفه شب كه بيدار شد ماماني رو كه ديد لبخندي زد و دوباره چشماشو بست الهي مامان قربونت بره.  مرسي عزيزم كه اينقدر خوب تحمل كردي و به قول بابايي مراقب اونم بودي بابايي خيلي ازت تعريف كرد .خوب پدر و پسر باهم مچ شدينا: دموكراسي!!!‘برغون‘ خلاصه كلي جاي خوب و نه چندان خوب اينم اولين روز شركت دردونه در  دموكراسي!!! &n...
14 اسفند 1390

نامه پنجاه و پنجم(پرستار)

سلام به مهربونترین پسر دنیا قند عسلم الان که این نامه رو می نویسم تو مشغوله بازی با مامان بزرگ هستی آخه بابایی رفته ماموریت بعد از عمل مامان بزرگ و بابابزرگ مشکلات زیادی رو گذروندیم و مامانی داشت توی کارش مشکل پیش می یومد که بالاخره یه پرستار پیدا کردیم تا از تو مواظبت کنه و هوای مامان بزرگ و بابایزرگ رو هم  داشته باشه خدا رو شکر خانم خوبیه الان 6 روزه که پیشتونه امیدوارم که که برای هر دومون خیر داشته باشه هرچند مامان بزرگ الانم نمیذاره که پرستار تورو بشوره میگه می ترسم بچم بسوزه خودش پوشکت میکنه و غذا میده خلاصه پرستارم کار زیادی برات نمیکنه یعنی مامان بزرگ نمیذاره هرچند خدارو شکر همین که مامانی خیالش از بابت تو راحته خیلی خو...
1 اسفند 1390
1